صبح از خواب بيدار شدم از اتاق اومدم بيرون بلند داد زدمصبح همگي بخيييييير
خواهرم: زهر مار وحشي چته؟
داداشم: بدبخت صبح نديده باز با کي قرار داري؟
مادرم: خدا مرگت بده بچه زهرم رفت.
بابام: اگه اين اين همه سالو صرف يه گوسفند ميکردم الان يه گله گوسفند داشتم
......عاشق ادبياتشونم.....اين فيلم خارجياهمه اش الکيه بخدا