loading...
هایپر جوک/جوک هایتان را به اشتراک بگزارید
حسین نیکزاد بازدید : 67 دوشنبه 22 تیر 1394 نظرات (1)

. گوگل ميگه:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
من صاحب همه چيم.
ويکي پديا: من همه چيو مي‌دونم .
فيسبوک: من همه رو ميشناسم .
اينترنت: من نباشم شماها هيچي نيستين.
برق:گوه نخوريد

 

.......................................................

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻠﻔﻨﻲ ﺣﺮﻑ ﻣﻲ ﺯﺩﻡ ...
ﻳﻬﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭ
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ : ﺑﺪﻩ ﺑﻴﻨﻢ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﻱ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺯﺭ
ﻣﯿﺰﻧﯽ !!!
ﮔﻮﺷﻴﻮ ﺍﺯﺵ ﮔﺮﻓﺖ ﮔﻔﺖ : ﭼﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻱ ؟؟؟؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺪﺭﺳﺎﻥ ﺷﺮﻳﻒ !!!
ﮔﻔﺖ : ﺧﻔﻪ ﺷﻮ ﻛﺼﺎﻓﺖ ...
ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺪﺭﺳﺎﻥ ﺷﺮﻳﻒ !!!
ﮔﻔﺖ : ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺯﻧﮓ ﻧﻤﯿﺰﻧﯽ ...
ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺪﺭﺳﺎﻥ ﺷﺮﯾﻒ !!!
ﮔﻔﺖ : ﭼﯽ؟؟ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺪﺭﺳﺎﻥ ﺷﺮﯾﻒ !!!
ﮔﻔﺖ : ﮐﯽ؟؟ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺪﺭﺳﺎﻥ ﺷﺮﯾﻒ !!!
ﮔﻔﺖ : ﮐﺠﺎ ؟؟ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺪﺭﺳﺎﻥ ﺷﺮﯾﻒ !!!
ﺗﻠﻔﻦ : ﺑﯿﺴﺕ ﻭ ﻧﻪ ، ﺩﻭﺗﺎ ﺷﯿﺶ ...
ﺧﻮﺩﺷﻢ ﺧﻨﺪﺵ ﮔﺮﻓﺖ ﮔﻮﺷﯽ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﻔﺖ
ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ﺑﭽﻪ ﺑﺎﺣﺎﻟﯿﻪ

.......................................

 

 

یارو زبونش می‌گرفته،
میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟
کارمند داروخونه می گه:
دیب دیگه چیه؟
یارو جواب می ده: دیب
دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ما
تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو می گه: بابا دیب،
دیب!
طرف می‌بینه نمی فهمه،
می ره به رئیس داروخونه می گه.
اون میآد می پرسه: چی
می‌خوای عزیزم؟
یارو می گه: دیب!
رئیس می پرسه: دیب دیگه
چیه؟
یارو می گه: بابا دیب
دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
رئیس داروخونه می گه:
تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
یارو می گه: آره بابا.
خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟
رئیس هم هر کاری می‌کنه،
نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه.
یکی از کارمندای داروخونه
میآد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره.
فکر کنم بفهمه
این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.
رئیس داروخونه که خیلی
مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع
برش داره بیارتش.
می‌رن اون کارمنده رو
میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟
یارو می گه: دیب!
کارمنده می گه: دیب؟
یارو: آره.
کارمنه می گه: که این
ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
یارو میگه: آره،
همونه.
کارمند میگه: داریم! چطور
نفهمیدن تو چی می خوای!؟
همه خیلی خوشحال شدن که
بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی
یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.
همه جمع می شن دور اون
کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟
کارمنده می گه: دیب!
می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه
چیه؟
می گه: بابا همون که این
ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!
رئیس شاکی می شه و می
گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟
کارمنده می گه: تموم شد.
آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!
.
.
.
*دلم خنک شد، آخر نفهمیدین دیب چیه*:):):)

 

 

.......................................................

 

کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود
مرد مغروری به او رسید و با تکبر گفت ...
بکار بکار که هر چه بکاری ما میخوریم.
کشاورز نگاهی به او انداخت و گفت ...
دارم یونجه میکارم!!!!

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط shah diis love در تاریخ 1394/04/23 و 16:56 دقیقه ارسال شده است

سلام وبتون خیلی عالییییییه
پاسخ : خواهش میکنم


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بهترین سایت تفریحی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سایتم چطوره؟
    بهم چند میدی؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 755
  • کل نظرات : 102
  • افراد آنلاین : 40
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 271
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 876
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,403
  • بازدید ماه : 1,403
  • بازدید سال : 20,004
  • بازدید کلی : 91,898